ترجمه مقاله

صبره

لغت‌نامه دهخدا

صبره . [ ص َ رَ ] (اِخ ) شهری است نزدیک قیروان و آن را منصوریه نامند و بنای آن بدست منادبن بُلُکّین است که منصوربن یوسف بن زیری بن مناد نامیده شده و نام یوسف بلکین صنهاجی است و این منصور پدر بادیس و بادیس پدر معز است که پادشاهان این ناحیت بودند و منصور به سال 386 هَ . ق . درگذشت و سیزده سال و چند ماه پادشاهی این بلاد او را بود.. و بکری گوید: صبرة متصل بقیروان است و آن را اسماعیل بن قاسم بن عبیداﷲ به سال 337 بنا کرد و در آنجا متوطن شد، و درخبر مهدی گوید: که دارالملک آنان مهدیه بود و چون ابویزید خارجی بر آنان خروج کرد اسماعیل بن قاسم بن عبیداﷲ به سال 334 ولایت یافت . پس بجنگ ابویزید بقیروان شد و شهر صبره را بناکرد و پس وی فرزند او آن شهر راوطن خویش گرفت و مالک آن شد و بیشتر شهر مهدیة خالی و ویران گشت . حسن بن رشیق قیروانی گوید :
بنفسی من سکان صبرة واحد
هوالناس و الباقون بعد فضول
عزیزٌ له نصفان ذا فی ازاره
سمین و هذا فی الوشاح نحیل
مدار کؤس اللحظ منه مکحل
و یقطف ورد الخد منه اسیل .

(معجم البلدان ).


و صبرة امروز ویران است . و رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 272 شود.
ترجمه مقاله