ترجمه مقاله

صبوحی

لغت‌نامه دهخدا

صبوحی . [ ص َ ] (اِخ ) شاعری است . و صاحب آتشکده گوید بعضی او را بدخشانی شمرده اند اما چون بهروی مشهور بوده است بنام او در اینجا رقمی شد. گویند بعزم سیاحت به هندوستان رفته در آنجا وفات یافت . از اوست :
چنان از ناله شب دل تنگ سازم پاسبانش را
که برخیزد رود با من گذارد آستانش را.
زیر لب دشنام ای نامهربان دادی مرا
کشته بودی از تغافل باز جان دادی مرا.

(از آتشکده ٔ آذر ذیل شعرای هرات ).


صاحب قاموس الاعلام گوید: وی در بخارا به تحصیل پرداخت سپس بحج رفت و به سال 972 هَ . ق . درگذشت . او بشرابخواری ولع تمام داشت و شیخ فیضی تاریخ وفات او را «صبوحی میخوار» گفته است . مسیو ویلیام بیل در تألیف خود موسوم به «تراجم احوال شرقیون » گوید: «وی یکی از شعرای منسوب به اکبرشاه است » واو نیز گفته ٔ صاحب آتشکده را تأیید میکند. از اوست :
خیالت در نظر آورده می گویم وصال است این
وصالت را تمنا می کنم اما خیال است این .
ترجمه مقاله