ترجمه مقاله

صدرالدین

لغت‌نامه دهخدا

صدرالدین . [ ص َ رُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم . وزارت میرزا شاهرخ داشت و بموجب فرمان وی بمیان هزاره رفت و آنان را از سرکشی بازداشت . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 554 و 601) و هم او نویسد: مولانا صدرالدین بعلو نسب وسمو حسب و شرافت دودمان و جلالت خاندان از اکابر و اعیان سمرقند امتیاز تمام داشت و در اوائل ایام دولت خاقان عالی منزلت منظور نظر عنایت شده رایت صدارت برافراشت همواره همت عالی نهمتش بر رعایت علما و افاضل وتربیت اکابر و اماثل مقصور بود و در صرف حاصلات موقوفات ملاحظه ٔ شروط واقفان کرده از مقتضای شرع تجاوز نمیکرد و تا آخر ایام حیات مورد عنایت پادشاه بود. وی به سال 832 هَ . ق . در نسا و ری بسن هشتاد و سه سالگی درگذشت . (از حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 639 - 640).
ترجمه مقاله