صدقات
لغتنامه دهخدا
صدقات . [ ص َ دَ ] (ع اِ) ج ِ صَدَقة. (منتهی الارب ) :
نالد همی بزاری و گرید همی بدرد
آنکس که یافتی صدقات و زکات تو.
زیان رسیده را تفقد نماید که اعظم صدقات است . (مجالس سعدی ). رجوع به صدقة شود. || ج ِ صَدقَة. (قطر المحیط) (منتهی الارب ). و رجوع به صدقة شود.
نالد همی بزاری و گرید همی بدرد
آنکس که یافتی صدقات و زکات تو.
مسعودسعد.
زیان رسیده را تفقد نماید که اعظم صدقات است . (مجالس سعدی ). رجوع به صدقة شود. || ج ِ صَدقَة. (قطر المحیط) (منتهی الارب ). و رجوع به صدقة شود.