ترجمه مقاله

صدچراغ

لغت‌نامه دهخدا

صدچراغ . [ ص َ چ ِ ] (اِ) صاحب آنندراج از خیرالمدققین آرد که : صدچراغ آن باشد که از چوب صورت درختی سازند صاحب اغصان کثیره و بر هر شاخی جاها گذارند که چون بر آن جاها چراغ ها گذاشته برافروزند مانند درختی از آتش نمودار گردد... و اغلب بمعنی چراغ بسیار است و بمعنی که گذشت چهل چراغ است نه صدچراغ :
گل سرخ چون کله بندد بباغ
فروزد ز هر خیمه ای صدچراغ .

نظامی .


کدو گر شود مجلس افروز باغ
بود پیش مستان به از صدچراغ .

ملاطغرا (از آنندراج ).


در ابیات فوق گویا مقصود از صد چراغ چراغ فراوان است . رجوع به صد شود.
ترجمه مقاله