ترجمه مقاله

صدی

لغت‌نامه دهخدا

صدی . [ ص َ دا ] (ع اِ) انعکاس آواز در کوه و گنبد و جز آن . بنات جبل . بنت الجبل . رجوع به صدا شود. || نوعی از ماهی سیاه دراز. || مرد لطیف تن . || تن آدمی بعد از مرگ او. (منتهی الارب ) (قطر المحیط). تن مرده . (مهذب الاسماء). رجوع به صدا شود. || دماغ . (منتهی الارب ) (قطر المحیط). رجوع به صدا شود. مغز سر. حشوالرأس . (قطر المحیط). || جای شنیدن سخن از سر. || بوم نر. (منتهی الارب ). || کوکنک . (مهذب الاسماء). || بانگ بوم . (قطر المحیط). || ملخ سیاه که شب بانگ کند. (منتهی الارب ). طائر یصر باللیل یقفز قفزاً. (قطر المحیط). || طائری است که از سر کشته برآید چون پوسیده گردد بقول جاهلیت . (منتهی الارب )(قطر المحیط). و رجوع به البیان و التبیین چ مطبعه ٔرحمانیه ٔ قاهره ج 1 ذیل ص 232 شود. || مرد دانا بمصالح شتران . (منتهی الارب ) (قطر المحیط). || یقال : صم صداه و کذا اصم اﷲ صداه ؛ یعنی هلاک گرداند او را خدای . || (اِمص ) تشنگی . || (مص ) تشنه گردیدن . (منتهی الارب ). عطش .
ترجمه مقاله