ترجمه مقاله

صرافت

لغت‌نامه دهخدا

صرافت . [ ص َ ف َ ] (ع مص ) سره کردن . (غیاث ). خالص کردن . (غیاث ). معاوضه و مبادله ٔ هر چیز. (ناظم الاطباء). || خالص بودن . (غیاث ). || (اِمص ) در تداول فارسی ، توجه . میل : بصرافت طبع؛ بمیل خود. از صرافت کاری افتادن ؛ آن را فراموش کردن .
ترجمه مقاله