ترجمه مقاله

صرد

لغت‌نامه دهخدا

صرد. [ ص ُرَ ] (ع اِ) مرغی است که گنجشک را شکار کند. بفارسی ورکاک است . (منتهی الارب ). شیر گنجشک . (زمخشری ). کرکسه . (ربنجنی ). مرغی است بزرگ سر که گنجشک را صید کند.(غیاث ). سبزگرا. بزک . کزند. ستوچه . کاک . (ترجمه ٔ شافیه غیاث ). ج ، صردان . (زمخشری ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). طائر ابیض البطن اخضرالظهر ضخم المنقار یصطاد العصافیر، یصفر لکل طائر یرید صیده و هو طائر صام ﷲ تعالی . (منتهی الارب ). و یجمع علی صردان . قال ابن قتیبة: و سمی صرداً، حکایة لصوته . و سمی الواق ِ بکسر القاف ، و کنیته ابوکثیر. و هو طائر فوق العصفور نصفه ابیض و نصفه اسود، ضخم الرأس ضخم المنقار و البراثن ، لایری الا فی شعفه او شجرة بحیث لایقدر علیه احد، و له صفیر مختلف . و من شأنه انه یصید العصافیر و ما فی معناها، فیصفر لکل طیر یرید صیده بلغته ، یدعوه الی التقرب منه ، فیثب علیه فیأکله ، و العرب تتشأم به تنفر من صیاحه و هو مما وردت الشریعة بالنهی عن قتله . (صبح الاعشی ج 2 ص 80). || پشت اسب بعد از به شدن جراحت . سپیدی پشت ریش اسب که بعد از به شدن بماند. (منتهی الارب ). نشان ریش اشتر. (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله