صرفه کاری
لغتنامه دهخدا
صرفه کاری . [ص َ ف َ / ف ِ ] (حامص مرکب ) صرفه جوئی . اقتصاد. به اندازه هزینه کردن . احتیاط و ملاحظه در خرج :
شه غزنوی گرچه تقصیر کرد
تلافی خدیو جهانگیرکرد
از آن صرفه کاری شد این سود او
که مذموم شد نام محمود او.
شه غزنوی گرچه تقصیر کرد
تلافی خدیو جهانگیرکرد
از آن صرفه کاری شد این سود او
که مذموم شد نام محمود او.
ظهوری (از آنندراج ).