ترجمه مقاله

صرم

لغت‌نامه دهخدا

صرم . [ ص َ ] (ع مص ) نیک بریدن چیزی را. (منتهی الارب ). بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). بریدن و قطع کردن . (غیاث اللغات ). || ببریدن از کسی . (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). سخن کسی بریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). || درویدن خرمابن را. (منتهی الارب ). بریدن خوشه ٔ خرما. (زوزنی ). بریدن بار خرما. (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || بریدن گوش و بینی و آنچه بدان ماند. (مصادر زوزنی ). || بریده شدن رسن و منقطع گردیدن او. (منتهی الارب ). || درنگی کردن و انتظار نمودن نزد کسی . (منتهی الارب ). || درودن کشت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ). || در اصطلاح خیاطی تنگ کردن جامه . (ذیل قوامیس دزی ). || مستور کردن . مخفی ساختن . (دزی ). || لگام زدن . (دزی ). || مسدود شدن . (دزی ). || (اِمص ) بمعنی صرامت . جرأت و شهامت . (دزی ). || (معرب ، اِ) چرم پیراسته . (منتهی الارب ). چرم . (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). || فارسی معرب است یعنی گرما . (المعرب جوالیقی چ احمد محمدشاکر ص 220 س 3).
ترجمه مقاله