ترجمه مقاله

صری

لغت‌نامه دهخدا

صری . [ ص َرْی ْ ] (ع مص ) بریدن چیزی را. (منتهی الارب ). قطع کردن . (منتهی الارب ). بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بند کردن منی را در پشت خود به اینکه بازایستد از نکاح . || صلح کردن . || جدا کردن دو خصم را از هم . || راندن و دفع کردن بدی و جز آن از کسی . || فراهم آوردن . || پناه دادن . || نجات بخشیدن کسی را. || بازداشتن . || نگاهبانی نمودن . (منتهی الارب ). || واداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || یاد گرفتن . || کارگذاری کردن . || پیش درآمدن . || پس ماندن . || بالارفتن . || فرود آمدن . از لغات اضداد است . || مهربانی نمودن . || محبوس ماندن در دست کسی به گرو یا عام است . یقال : صری فلان فی ید فلان اذا بقی محبوساً. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله