ترجمه مقاله

صفات

لغت‌نامه دهخدا

صفات . [ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ صفت :
به طبع آهن بینم صفات مردم را
از آن گریزان از هر کسی پری وارم .

خاقانی .


اصلها ثابت صفات آن درخت
فرعها فوق الثریا دیده ام .

خاقانی .


آن سیه رنگ و این عقیق صفات
کان یاقوت بود در ظلمات .

نظامی .


نه فکرت به غور صفاتش رسد.

سعدی .


رشته ٔ حیات آن جوان پسندیده صفات را به انقطاع رسانیدند. (حبیب السیر جزء چهارم ازج سوم چ 1 تهران ص 324). رجوع به صفت شود.
ترجمه مقاله