ترجمه مقاله

صفت مشبهه

لغت‌نامه دهخدا

صفت مشبهه . [ ص ِ ف َ ت ِ م ُ ب ِ هََ/ م ُ ش َب ْ ب َ هََ / هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درعربی ، صفت مشبهه ٔ بفاعل . و آن صفتی است مشتق از فعل و آن را از آن جهت بدین نام خوانند که در افراد و تثنیه و جمع و تذکیر و تأنیث مانند اسم فاعل است و نیز مانند اسم فاعل قائم بذات است نه واقع بر او. صفت مشبهه از فعل لازم آید و صله ٔ «ال » واقع نشود و گاه مخالف فعل خود عمل نصب کند. در کشاف اصطلاحات الفنون آرد: صفت مشبهه اسمی است مشتق از فعل لازم که دلالت کند بر قیام صفت در موصوف خود قیام ثبوتی ؛ و معنی ثبوت آن است که بحسب وضع برای ثبوت باشد نه بحسب استعمال . کذا فی فوائدالضیائیه . و معنی ثبوت آن نیست که معنی صیغه استمرار ثبوت در جمیع ازمنه باشد، بل آن موضوع است برای قدر مشترک ، و نفی آن از جمیع ازمنه جایز نیست ، چه آن حکم به ثبوت است و میبایست در زمانی وقوع یابد و بحسب ظاهر ثبوت آن در جمیع زمان باشد تا آنکه دلیلی بر تخصیص آن قائم شود چنانکه گوئی کان هذا حسناً فقبح ، کذا فی العباب ، و حاصل این گفتار این است که ثبوت مقابل حدوث نیست بلکه بمعنی مطلق ثبوت است که شامل استمرار و حدوث هر دو است . (تلخیص از کشاف اصطلاحات الفنون ). ابن عقیل در شرح ابیات ابن مالک دراین باره گوید: صفت مشبهه صفتی است که جرّ فاعل آن بدان مستحسن باشد چنانکه در حسن ُالوجه و منطلق ُاللسان که اصل آن حسن ٌ وجهه و منطلق ٌ لسانه است . و جرّ فاعل اسم فاعل بدان جایز نیست و نمیتوان گفت زید ضارب ٌالاب عمرواً و مقصود از آن زید ضارب ُ ابوه عمرواً باشد و یا زیدُ قائم الاب غداً و مقصود از آن زیدٌ قائم ٌابوه غداً باشد. و ابن مالک بدین معنی اشارت کند:
صفة استحسن جرّ فاعل
معنی بهاالمشبهة اسم الفاعل .
صفت مشبهه از فعل لازم مشتق است و معنی آن ثبوت صفت است برای فاعل آن در زمان حال . صفت مشبهه از فعل ثلاثی گاه بر وزن فاعل ٌ آید و آن اندک است و گاه بر اوزان دیگر مانند جمیل و حسن . اما از ثلاثی مزید فیه بر وزن اسم فاعل آن باب بود چون منطلق . و ابن مالک بدین معنی اشارت کند دراین بیت :
و صوغها من لازم لحاضر
کطاهر القلب جمیل الظاهر.
عمل صفت مشبهه مانند عمل اسم فاعل متعدی است یعنی رفع و نصب چنانکه در زیدٌ حسن وجهه که در حسن ضمیر مرفوع فاعل صفت است و وجه منصوب است بر تشبیه به مفعولیت . صفت مشبهه مانند اسم فاعل باید بر ماقبل خود معتمد باشد چنانکه در باب اسم فاعل گفته است :
و ولی استفهاماً او حرف ندا
او نفیاً او جا صفة او مسندا.
و بدین نکته در باب صفت مشبهه اشارت کند در این بیت :
و عمل اسم فاعل المعدی
لها علی الحد الذی قد حدا.
معمول صفت مشبهه بر آن مقدم نمی شود بنابراین نمیتوان گفت زیدالوجه حسن در صورتی که در اسم فاعل تقدم معمول جایز بود مانند زیدٌ عمرواً ضارب ٌ و صفت مشبهه جز در سببی عمل نکند مانند زیدٌ حسن ٌ وجهه و نمیتوان گفت زیدٌ حسن ٌ عمرواً لیکن اسم فاعل در سببی و اجنبی هر دو عمل کند چنانکه در زید ضارب ٌ غلامه و زیدٌ ضارب ٌ عمرواً، و ابن مالک بدین معنی اشارت کند:
و سبق ماتعمل فیه مجتنب
و کونه ذاسببیة وجب .
درباب اعراب معمول صفت مشبهه در این ابیات گوید:
فارفع بها و انصب و جرّ مع ال
و دون ال مصحوب ال و ما اتصل
بها مضافاً او مجرداً و لا
تجرر بها مع ال سما من ال خلا
و من اضافة لتالیها و ما
لم یخل فهو بالجوازو سما.
توضیح آنکه معمول صفت مشبهه را سه حالت است : 1- رفع بنا بر فاعلیت . 2- نصب بر تشبیه بمفعولیت ، هرگاه معرفة باشد، و تمیز اگر نکره بود. 3- جر به اضافه . و دراین سه حالت صفت یا با لام است و یا بدون لام و معمول آن نیز با هر یک از این شش صورت یا مضاف است یا با لام و یا بدون لام است . پس مجموع آن هیجده صورت باشد. و از این هیجده صورت دو صورت آن ممتنع است : 1- آنکه صفت دارای لام بوده و بمعمول خود اضافه شود و معمول مضاف به ضمیر موصوف باشد بی واسطه چون الحَسَن ُ وجهه ویا با واسطه چون : الحسَن ُ وجه ِ ابیه . 2- اینکه صفت با لام بود و بمعمول خود که مجرد از لام است اضافه شودچون : الحسن ُ وجه و یا معمول مضاف به اسم مجرد از لام باشد چون الحسن ُ وَجه ِ اب ِ و نه صورت آن احسن است و آن صوری است که در آن یک ضمیر باشد. و دو صورت آن حسن است و آن صوری است که در آن دو ضمیر باشد. و چهار صورت آن قبیح است و آن صوری است که از ضمیر خالی بود. (از ابن عقیل و بهجةالمرضیه و صمدیه ). برای صفت مشبهه در فارسی رجوع به صفت شود.
ترجمه مقاله