ترجمه مقاله

صفوان

لغت‌نامه دهخدا

صفوان . [ ص َ ] (اِخ ) ابن معطل سلمی مکنی به ابوعمر، وی کسی است که چون در غزوه ٔ بنی المصطلق عائشه از قافله وا ماند او را سوار کرد و بیاورد و منافقان بر وی تهمت بستند و قرآن به برائت او نازل گشت . (تاریخ گزیده صص 146-231) :
این سویدای دل من که حمیراصفت است
صافی از تهمت صفوان به خراسان یابم .

خاقانی .


ترجمه مقاله