ترجمه مقاله

صفینة

لغت‌نامه دهخدا

صفینة. [ ص ُ ف َ ن َ ] (اِخ ) بلدی است به عالیه از دیار بنی سُلَیم دارای خرمابن و ابونصر آرد: صفینه دهی است به حجاز بمسافت دو روز از مکه دارای خرمابن و کشت ها و مردم بسیار. کندی آرد: آن را کوهی است که ستارگویند و بر طریق زبیدیه است و چون حاج تشنه شوند بدان عدول کنند و عقبه ٔ صفینه را حاج عراق پیمایند و (عبور از آن ) دشوار است . (معجم البلدان ) :
ز آب و خاک سارقیه تا صفینه پیش چشم
بس دواءالملک و تریاقی که اخوان دیده اند.

خاقانی .


ترجمه مقاله