ترجمه مقاله

صفی قلی بیگ

لغت‌نامه دهخدا

صفی قلی بیگ . [ ص َ ق ُ ب َ ] (اِخ ) نصرآبادی گوید: صفی قلی بیگ چرکس ولد قراخان . ایشان از اعاظم چرکسند. والد ایشان بوسیله ٔ حسن خدمات بیگلربیگی شیروان شده بعد از آن معزول شده استرآباد به او عنایت شد در آن حین خبطی بدماغ او راه یافته خود را کشت . اخلاف مشارالیه همگی در هر فن کامل بودند خصوصاً صفی قلی بیگ که در فن سپاهیگری و اکثر کمالات از اقران در پیش بود. اما از چشم زخم دوران در دماغ او خبطی بهم رسیده لباس درویشان پوشیده کم حرف و خاموش است .طبعش کمال لطف در ترتیب نظم دارد و شعرش این است :
فارغند از گفتگوی عرض مطلب لالها
چشم گویای تو می فهمد زبان حالها
مینماید چون رگ یاقوت از پشت لبش
سبزه ٔ خطی که خواهد رست بعد از سالها.

#


گردون پی شکست دل ما فتاده است
این شیشه را بساقی کوثر سپرده ایم .

#


الهی در سریر محنتم صاحب کلاهی ده
ز درد و داغ عشقم تاج و تخت پادشاهی ده
اگر بینی بسرخ و زرد مایل طبع شوخم را
سرشک ارغوانی لطف کن رخسار کاهی ده
مزن مهر خموشی بر لبم در پرسش محشر
شکایتها ز خود دارم زبان دادخواهی ده .

(تذکره ٔ نصرآبادی ص 36).


ترجمه مقاله