ترجمه مقاله

صقیل

لغت‌نامه دهخدا

صقیل . [ ص َ ] (ع ص ) زدوده . (منتهی الارب ). زدوده شده و روشن . (غیاث اللغات ). روشن کرده . مهره زده . مصقول ؛ شمشیر صقیل . (منتهی الارب ). تیغ زدوده . (مهذب الاسماء) :
رای رازنده تو بجهاندی و بزدودی همی
زنگ کفر از روی بیدینان به صمصام صقیل .

فرخی .


شکسته گردن گردنکشان به گرز گران
زدوده آینه ٔ ملک را به تیغ صقیل .

مسعودسعد.


ترجمه مقاله