ترجمه مقاله

صلمون

لغت‌نامه دهخدا

صلمون . [ ] (اِخ )(سایه دار) کوهی است در حوالی شکیم که ابی مالک از آنجا شاخها برای آتش زدن برج شکیم قطع نمود (سفر داوران 48 و 49؛ کتاب مزامیر 68:14) و آنرا کوه عیبال نیزمی گفتند و فعلاً به جبل السلامة معروف (است ) و دور نیست که مبداء اشتقاق صلمون باشد. (قاموس کتاب مقدس ).
ترجمه مقاله