صمد
لغتنامه دهخدا
صمد. [ ص َ م َ ] (اِخ ) از اسماء حسنی است :
هم نمودار سجود صمد است
شمنان را که هوای صنم است .
گر از درگه ما شود نیز رد
پس آنگه چه فرق از صنم تا صمد.
هم نمودار سجود صمد است
شمنان را که هوای صنم است .
خاقانی .
گر از درگه ما شود نیز رد
پس آنگه چه فرق از صنم تا صمد.
سعدی .