ترجمه مقاله

صندید

لغت‌نامه دهخدا

صندید. [ ص ِ ] (ع ص ، اِ) مهتر دلاور. ج ، صنادید. || چیره . غالب . || باد تند. || سرمای سخت . || باران بزرگ قطره . || جماعت لشکر. || یوم حامی الصنادید؛ روز سخت گرم . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله