ترجمه مقاله

صن

لغت‌نامه دهخدا

صن . [ ص ِ / ص َن ن ] (ع اِ) گمیز شتر و آن بسیار بوی بد دارد. || اول روز از روزهای عجوز. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || سله مانند آوندی که در وی نان نهند. (منتهی الارب ). زنبیل بزرگ . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله