ترجمه مقاله

صیح

لغت‌نامه دهخدا

صیح . [ ص َ ] (ع اِ) آواز بلند حسب طاقت . (منتهی الارب ). قولهم غضب من غیرصیح و لا نفر؛ یعنی خشمگین شد بخشم میانه ، نه کم و نه بسیار، فالصیح القلیل و النفر الکثیر. و لقیته قبل کل صیح و نفر؛ یعنی پیش از طلوع فجر. فالصیح الصباح و النفر التفرق . (منتهی الارب ). || (مص ) آواز کردن . (منتهی الارب ). بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). آواز کردن بمنتهی قوت . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله