ترجمه مقاله

صیدگه

لغت‌نامه دهخدا

صیدگه . [ ص َ / ص ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب )صیدگاه . شکارگاه . جای صید. مکان نخجیر :
هیچ شه را بجهان صیدگهی بود چنین
هیچ شه کرد چنین صید به آفاق اندر.

فرخی .


صیدگه شاه جهان را خوش چراگاهست از آنک
لخلخه ٔ روحانیان بینی در او بعرالظبا.

خاقانی .


همه اسباب کار ساخت تمام
تا که آید به صیدگه بهرام .

نظامی .


ترجمه مقاله