صید نمودن
لغتنامه دهخدا
صید نمودن . [ ص َ / ص ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ](مص مرکب ) شکار کردن . صید کردن . صیادی :
از همت بلند به دولت توان رسید
آری به فیل صید نمایند فیل را.
رجوع به صید کردن شود.
از همت بلند به دولت توان رسید
آری به فیل صید نمایند فیل را.
صائب .
رجوع به صید کردن شود.