ترجمه مقاله

ضامز

لغت‌نامه دهخدا

ضامز. [ م ِ ] (ع ص ) رجل ٌ ضامِز؛ مرد خاموش و بازایستاده از چیزی . (منتهی الارب ). خاموش . || آهسته . (منتهی الارب ). || بعیرٌ ضامز؛ شتر که دبه از دهان بیرون نیارد. (منتهی الارب ). شتری که شقشقه از دهان بیرون نکند. (منتخب اللغات ).
ترجمه مقاله