ترجمه مقاله

ضباعة

لغت‌نامه دهخدا

ضباعة. [ ض ُ ع َ ] (اِخ ) دختر زفربن حارث که اشاره کرد پدر را به رها کردن بند قطامی و منت نهادن بر سر وی که اسیر بود و پس رها کرد او را و بخشید به وی صد ناقه پس گفت قطامی :
قفی قبل التفرق یا ضباعاً
و لایک موقف منک الوداعا.
(اراد یا ضباعة فرخم ، ای قفی و دعینا ان عزمت علی فرقتنا فلا کان منک الوداع لنا فی موقف ). (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله