ترجمه مقاله

ضبع

لغت‌نامه دهخدا

ضبع. [ ض َ ] (ع مص ) دست دراز کردن برای زدن . (منتهی الارب ). || راه به دو بخش کردن و بخشی از آن بکسی دیگر دادن . (منتخب اللغات ). راه را تقسیم کردن برای کسی . (منتهی الارب ). || جور کردن . (منتخب اللغات ). جور کردن و ظلم کردن . (منتهی الارب ). || دست دراز کردن برای زدن و برای دعا. (منتخب اللغات ). دراز کردن هر دو بازوی خود را بهر دعای بد بر کسی . (منتهی الارب ). || دست بشمشیر دراز کردن . (منتخب اللغات ). دراز کردن دست را با شمشیر. || یازیدن ستور بازوهارا در رفتن . (منتهی الارب ). دراز کردن ستور بازوها را در رفتار. || سخت رفتن شتر و حرکت دادن بازو را. (منتخب اللغات ). شتاب رفتن شتر یا جنبانیدن هر دو بازو را در رفتن . || شنوانیدن اسبان آواز دَم را از دهن خود. (منتهی الارب ). || میل کردن به آشتی . (منتخب اللغات ). میل کردن بسوی صلح . (منتهی الارب ). || قسمت کردن چیزی . (منتخب اللغات ). بخش بخش کردن چیز را. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله