ترجمه مقاله

ضجور

لغت‌نامه دهخدا

ضجور. [ ض َ ] (ع ص ) ناقةٌ ضَجور؛ ناقه ای که در وقت دوشیدن یا بار کردن بانگ و بیقراری نماید. (منتهی الارب ). شتر ماده ٔ بانگ کننده وقت دوشیدن . (منتخب اللغات ). آن اشتر که جزع کند نزدیک دوشیدن .(مهذب الاسماء). || دلتنگ . (منتخب اللغات ). تنگدل و مضطرب و غمگین . (غیاث ). خشمگین . ضَجِر. (مهذب الاسماء) : نظر نکنی در بستان که بیدمشک است و چوب خشک ، همچنین در زمره ٔ توانگران شاکرند و کفور و در حلقه ٔ درویشان صابرند و ضجور. (گلستان ).
ترجمه مقاله