ترجمه مقاله

ضجوع

لغت‌نامه دهخدا

ضجوع . [ ض َ ] (ع ص ، اِ) مَشکی که از گرانی آن بردارنده میل کند و راست نتواند رفت . (منتخب اللغات ). مشک گران که باعث گرانی مستقی را کژ گرداند. || دلو گشاده . (منتهی الارب ). دلو فراخ . (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). || زن مخالف شوهر. (منتخب اللغات ). || مرد سست عقل و رأی . (منتهی الارب ). ضعیف رای . || ابر آهسته رو از بسیاری آب . (منتخب اللغات ). ابر آهسته رو جهت گرانی و کثرت آب . || ناقه که بگوشه و ناحیه چرا کند. (منتهی الارب ). شتر ماده که بکنار می چرد. (منتخب اللغات ). اشتر که بر کناره ٔ آب و گیاه چرا کند. (مهذب الاسماء). || چاه فراخ جوانب . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله