ترجمه مقاله

ضجیع

لغت‌نامه دهخدا

ضجیع. [ ض َ ] (ع ص ) همخوابه . (منتهی الارب ). هم بستر. (مهذب الاسماء) (دهار). برخوابه . کمیع : هزاروسیصد مرد بر آن صحراء ضجیع تراب و اکیل نسر و غراب گردانیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 266).
یاد آور ز آن ضجیع و زآن فراش
تا بدین حد بیوفا و مُر مباش .

مولوی .


ترجمه مقاله