ترجمه مقاله

ضراعت

لغت‌نامه دهخدا

ضراعت . [ ض َ ع َ ] (ع مص ) فروتنی نمودن . || خواری نمودن . (تاج المصادر). خوار و حقیر گردیدن . (منتهی الارب ). بزاری خواستن . زاری کردن . خواری و زاری نمودن . زاریدن . || سست و ناتوان گردیدن . (منتهی الارب ). ضعیف شدن . (زوزنی ). || رام شدن . (منتهی الارب ). استکانت . تضرع . عجز. (غیاث ). ابتهال : حق طاعت و ضراعت او به تیسیر امل و تقریر عمل به ادا رسانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 337). پیران و سالخوردگان بر سبیل ضراعت پیش خان آیند و دعا گویند. (جهانگشای جوینی ).
آن امیران در شفاعت آمدند
وآن مریدان در ضراعت آمدند.

مولوی .


ترجمه مقاله