ترجمه مقاله

ضرغام

لغت‌نامه دهخدا

ضرغام . [ ض ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . ضرغامة. (منتهی الارب ). شیر. (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء) (دهار). شیردرنده . (منتخب اللغات ). اسد. ج ، ضراغم :
ارجو که مردی شود مبارز
کز پیل نندیشد و ز ضرغام .

فرخی .


وگر نشاط شکار آیدت روا باشد
که با منست بهر بیشه ای کنون ضرغام .

مسعودسعد.


جائی که بأس حسام و صولت بهرام و سورت ضرغام روی نمود، بخوادع کلام و روادع ملام التفاتی نرود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 288).
ترجمه مقاله