ترجمه مقاله

ضلیع

لغت‌نامه دهخدا

ضلیع. [ ض َ ] (ع ص ) بزرگ پهلو. (مهذب الاسماء). سخت بازو. (منتخب اللغات ). آنکه بازوی قوی دارد. آنکه استخوانهای پهلوی او سخت و محکم باشد. (منتخب اللغات ). مرد زورآور و سخت و کلان جثه ٔ بزرگ سینه ٔ فراخ پیشانی . ج ، اضلاع ، ضُلع. || فرس ٌ ضلیع؛ اسبی تمام خلقت بزرگ و فراخ میان درشت استخوان بسیارپی سطبرسرین . (منتهی الارب ). اسب تمام خلقت سطبرسرین بسیارعصب بزرگ میان . (منتخب اللغات ). || رجل ٌ ضلیعالفم ؛ مرد کلان دهن یا بزرگ دندان با هم نزدیک شده . (و العرب تحمد سعة الفم و تذُم ّ صغره ). (منتهی الارب ). || کج . (منتخب اللغات ). || کمانی که چوب آن خم و کجی داشته باشد و باقی بدن مانند قبضه باشد یعنی همه ٔ تن آن برابر بود. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله