ترجمه مقاله

ضمد

لغت‌نامه دهخدا

ضمد. [ ض َ ] (ع ص ) تر از درخت و خشک آن ، گویند: شبعت الابل من ضمد الارض ؛ ای من رطبها و یابسها. (منتهی الارب ). تر و خشک درخت . (مهذب الاسماء). خشک و تر. (منتخب اللغات ). || بهترین از گوسفندان و ردی ٔ آنها. (منتهی الارب ). گوسفندان خوب . (منتخب اللغات ). خرد و بزرگ از گوسفند. ج ، اضماد. (مهذب الاسماء). || فربه و لاغر (از اضداد است ). (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || زبون . (منتخب اللغات ).
ترجمه مقاله