ترجمه مقاله

ضیاءالدین

لغت‌نامه دهخدا

ضیاءالدین .[ ءُ د د ] (اِخ ) قاضی ... نوراﷲ ولد قاضی درویش محمدبن خواجه شکراﷲ وزیر برادرزاده ٔ قاضی عیسی . در ایام حکومت امیرخان در بلده ٔ هرات متکفل منصب قضا شد و چند سال در غایت امانت و دیانت بلوازم آن امر قیام نمود. آن جناب از اقسام فضایل بهره ٔ تمام داشت و به جودت طبع و الطاف ذهن متصف بوده و اشعار دلفریب بر صفحه ٔ روزگار می نگاشت ، در انشاء مکاتیب غایت بلاغت بجای می آورد... وفاتش در اوایل شعبان 929 هَ . ق . اتفاق افتاد و در گازرگاه هری مدفون شد. مدت عمرش نزدیک شصت سال بوده است . ظاهراً همین قاضی ضیاءالدین است که با شیخ محیی الدین احمد مشهور به شیخ زاده ٔ لاهیجانی از جانب شاه اسماعیل صفوی نزد محمدخان شیبانی که از اقصای ترکستان تا حدود سمنان را بحیطه ٔ تصرف آورده بود به رسالت رفته است . (حبیب السیر ج 3 ص 353 و 391).
ترجمه مقاله