ترجمه مقاله

ضیزن

لغت‌نامه دهخدا

ضیزن . [ ض َ زَ ] (ع ص ، اِ) طفیلی . طفیل . (مهذب الاسماء). || نگاهبان معتمد. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || فرزندان مرد و عیال و انبازان او. (منتهی الارب ). اولاد و عیال مرد و شریکان او. (منتخب اللغات ). || آب ده چالاک . (منتهی الارب ). || بازرگانی که متاع را نگاه دارد تا گران فروشد. (منتهی الارب ). محتکر. || مس و مانند آن که میان سوراخ بکره یا تیر بکره باشد. (منتهی الارب ). چوبی که بکره را بگیرد. چوبی که سوراخ بکره را تنگ کند اگر فراخ گردد. || فرزندکه مزاحم پدر خود باشد درباره ٔ زن وی . (منتهی الارب ). آنکه پدر را مزاحمت رساند و با زن پدر یکی باشد. (منتخب اللغات ). || آنکه بر سر چاه زحمت دهد و انبوهی کند. (منتهی الارب ). آنکه بر سر چاه هنگام آب خوردن زحمت دهد و انبوهی کند. (منتخب اللغات ).
ترجمه مقاله