ضیق
لغتنامه دهخدا
ضیق . [ ض َی ْ ی ِ ] (ع ص ) تنگ . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (مهذب الاسماء).گویند: ضیق لیق ؛ اتباع . (مهذب الاسماء) :
خانه ٔ گهواره و ضیق مدار
تا تواند کرد بالغ انتشار.
|| بخیل . (منتخب اللغات ).
خانه ٔ گهواره و ضیق مدار
تا تواند کرد بالغ انتشار.
مولوی .
|| بخیل . (منتخب اللغات ).