ترجمه مقاله

طائفی

لغت‌نامه دهخدا

طائفی . [ ءِ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به طائف . || و ظاهراً نام طعامی یا حلوائی بوده است :
و ان زر از تو باز خواهد آنکه تا اکنون ازو
چو غری خوردی همی و طائفی و لیولنگ .

غمناک (از فرهنگ اسدی ).


|| قسمی انگور که آن را خام گویند. (دستوراللغة نطنزی ). انگور خام . (دهار).
- انگور طایفی ؛ قسمی انگور از جنس مرغوب :
مکن تو فرق ز پیر و جوان که نکند فرق
شگال گرسنه انگور طائفی ز چکاک .

سوزنی .


- مویز طائفی ؛ قسمی مویز است : گوشه ٔ سجاده برداشت و مشتی مویز طائفی از زیر سجاده بیرون آورد. (اسرارالتوحید ص 95). مالن [ بخراسان ] از هریست . و از وی میویز طائفی خیزد نیک . (حدود العالم ).
- نان طائفی ؛ گرده . (حفان ) .
ترجمه مقاله