ترجمه مقاله

طالقان

لغت‌نامه دهخدا

طالقان . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) شهری است به خراسان بر حد میان طخارستان و ختلان ، جائی است بر دامن کوه با کشت و برز بسیار.(حدودالعالم ). شهری است به خراسان بر سد حد گوزگانان است و از آن این پادشاهی است ، شهری با نعمت بسیار است و از او نبیذ بسیار خیزد و نمد خیزد. (حدود العالم ). شهری است میان بلخ و مروالرود. از آن شهر است ابومحمد، محمودبن خداش الطالقانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). این شهر بین مروالرود و بلخ واقع، و میان این دو شهرستان سه روز یا سه منزل مسافت است ، اصطخری گوید: بزرگترین شهرستان طخارستان طالقان میباشد. این شهرستان در زمین همواری واقع شده است و فاصله ٔ آن تا کوه یک تیر پرتاب است ، نهری بزرگ و باغهای بسیار دارد، و به اندازه ٔ ثلث بلخ باشد، و بعد از طالقان و زوالین بزرگترین شهرستان طخارستان بشمار رود، جماعتی ازفضلاء از این خاک برخاسته اند، از آن جمله است ابومحمد، محمودبن خداش الطالقانی . (معجم البلدان ج 6). طالقان از ولایت طخارستان است ، و از اقلیم چهارم ، طولش از جزایر خالدات ، فا. و عرض از خط استوا، ک . له . شهر کوچک است اکثر مردم آنجا جولاه باشد، و در او غله و میوه بسیار است ، و معمور و آبادان است و از آنجا تا مرو شش فرسنگ مسافت است . (نزهةالقلوب چ لیدن مقاله ٔ 3صص 179 - 156). طالقان کرسی ولایت طخارستان ، واقع دردومنزلی ولوالج و سه منزلی بدخشان است . (تاریخ مغول ). آقای اقبال در حاشیه ٔ کتاب مذکور توضیح داده اند: هنوز هم به این اسم باقی ، و در مشرق قندز و بر سر راه فیض آباد واقع است . (تاریخ مغول عباس اقبال ص 58). چون یزدجرد بمرد، از پس او هیجده سال ابن هرمز برادر کهتر که پیش پدر بود ملک بگرفت . آن پسر مهتر از سیستان بسوی ملک هیاطله رفت ، به غرجستان و طخارستان و بلخ ، و خبر خویش بگفت که برادر کهتر ملک بگرفت ، و حق من است و از وی سپاه خواست ، ملک او را طالقان داد، و گرامی کرد، و لکن سپاه ندادش . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
سوی طالقان آمد و مرورود
سپهرش همیداد گفتی درود.

فردوسی .


دگر طالقان شهر تا فاریاب
همیدون ببخش اندرون اندرآب .

فردوسی .


سوی طالقان آمد و مرورود
جهان پر شد از ناله ٔ نای و رود.

فردوسی .


و رجوع به تاریخ سیستان ص 26 و التفهیم چ تهران ص 335 و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 200، 201، 544، 582 و جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص 92، 104، 105، 106، 119، 131، 132. و جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 51، 58، 139، 194، 196، 200 و ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان رشید یاسمی صص 357 - 204 وحبیب السیر چ 1 تهران ج 1 ص 254، 430، 348، 171 و حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 6، 15، 26، 127 و تاریخ مغول عباس اقبال ص 36، 47، 48، 50، 57، 58، 62، 64، 73، 171، 176 شود.
ترجمه مقاله