ترجمه مقاله

طاهرة

لغت‌نامه دهخدا

طاهرة. [ هَِ رَ ] (اِخ ) لقب خدیجه نخستین همسر حضرت پیامبر اسلام (ص ) است که نسب وی در نیای چهارم «قصی » بدینسان به پیامبر می پیوندد: خدیجه بنت خویلدبن اسدبن عبدالعزی بن قصی بن کلاب . خواندمیر گوید: خدیجه اقرب ازواج طاهرات است از روی حسب و نسب به سیدعجم و عرب و کنیت وی ام هند بود و لقب او طاهره و مادر خدیجه رضی اﷲ عنهما فاطمه است بنت زایدةبن الاصم از بنی عامربن لوی . خدیجه اول به عقد عتیق بن عایدبن عبداﷲ مخزومی درآمد و از وی پسری و دختری آورد و پس از فوت عتیق ، ابوهالةبن نباش بن زراره ٔ تمیمی او را بخواست و اسم ابوهاله بقولی مالک بود و به روایتی زراره و بعقیده ٔ زمره ای زبیر و بمذهب فرقه ای هند و به اعتقاد اهل سنت و جماعة خدیجه را از ابوهاله نیز دو فرزند در وجود آمد هاله و هند و بعضی از مورخان برآن رفته اند که شوهر نخست خدیجه رضی اﷲ عنها ابوهاله بوده وزوج ثانی عتیق و این روایت مختاربن جوزی است . القصه چون ثانیا شوهر خدیجه (رض ) فوت شد بسیاری از صنادیدو اشراف قریش به مناکحتش رغبت نمودند، اما آن جناب به ازدواج هیچکس رضا نداد؛ زیرا که بعد از غروب هلال بقای عمر ابوهاله به مغرب فنا شبی در خواب دید که آفتاب از آسمان بخانه ٔ وی فرودآمد و نور آن از آنجا انتشار یافت و کیفیت واقعه را به پسر عم خویش ورقةبن نوفل عرض کرد. ورقه گفت : تعبیر این رؤیا آن است که پیغمبر آخرالزمان ترا بحباله ٔ نکاح درآورد و خدیجه (رض ) از نام و نسب رسول عجم و عرب تفتیش نمود ورقة آنچه از این باب معلوم داشت به جناب عفت مآب گفت . بنابراین ، خدیجه پیوسته انتظار طلوع آن آفتاب سپهر نبوت میکشید تا وقتی که بسعادت مناکحتش فایز گردید و در آن زمان که انوار عنایت سید کائنات بر وجنات احوالش تافت ، آن حضرت بیست وپنج ساله بود و به روایت جمهور اهل سنت خدیجه (رض ) چهل ساله بود. در کشف الغمة از ابن عباس (رض ) مروی است که خدیجه (رض ) از بیست وهشت سالگی به عقد حضرت مقدس نبوی درآمد و مهر او دوازده اوقیه ٔ طلا بود به ثبوت پیوسته که جمیع اولاد حضرت خیرالعباد از خدیجه (رض ) تولد نمودند مگر ابراهیم که از ماریه ٔ قبطیه در وجود آمد و تا خدیجه ٔ کبری (رض ) در حیات بود خلاصه ٔ موجودات علیه افضل الصلوة بنابر ملاحظه ٔ خاطر شریفش به مناکحت عورت دیگر میل ننمود. مناقب و مفاخر خدیجه بسیار است و فضایل و کمالات او بیشمار. و او اول کسی است که به نبوت سید ابرار ایمان آورد و جمیع اموال و جهات خود را در رضای او صرف کرد و از امیرالمؤمنین علی منقول است که رسول (ص ) فرمود که «خیر نسأالامم السالفة مریم و خیر نساء هذه الامة خدیجه »؛ یعنی بهترین نسوان امم سالفه مریم است مادر عیسی و بهترین زنان این امت خدیجه است . و از ابن عباس (رض ) مروی است که حضرت مقدس نبوی فرمود که افضل زنان اهل بهشت مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و آسیة بنت مزاحم خواهند بود. و از انس بن مالک روایت کرده اند که رسول (ص ) گفت : «حسبک من نساءالعالمین مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و آسیه امراءة فرعون ». و در کشف الغمة مسطور است : «قالت عایشة لفاطمه الا ابشرک انی سمعت رسول اﷲ (ص ) یقول سیدة اهل الجنة اربع مریم : بنت عمران و فاطمه بنت محمدو خدیجه بنت خویلد و آسیة بنت مزاحم امراءة فرعون ».و ایضاً در کتاب مزبور مذکور است که حضرت رسالت (ع )فرمود که بهشت مشتاق است بچهار کس از نسوان : مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد. در بسیاری از کتب معتبره مرقوم اقلام صحت اثر گشته که روزی جبرئیل (ع ) نزد حضرت خیرالانام (ص )آمده ، گفت : یا رسول اﷲ این خدیجه است که می آید و برای تو طبقی پر از طعام با ادام می آرد چون بتو رسد او را از حضرت پروردگار او و از من سلام برسان و بشارت ده وی را به خانه ای در بهشت از یک لؤلؤ مجوف که در آن خانه هیچ خصومت و تعبی نبود و چون حضرت مصطفی سلام ایزدتعالی و جبرئیل را به خدیجه ٔ کبری رسانید، گفت :«ان اﷲ هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول اﷲ و رحمةاﷲ و برکاتة و علی من سمع السلام الا الشیطان ». و این کلام بلاغت نظام دلالت میکند بر کمال فهم و فطانت خدیجه (رض ) زیرا که بجودت ذهن دانست که سلام را بر حق تعالی رد نمیتوان کرد، چنانکه بر برایا رد میکنند و از آن جهت نگفت که «و علی اﷲ السلام »بموجبی که بعضی از صحابه گفتند در تشهد و ممنوع گشتند. از عایشه (رض ) روایت کرده اند که گفت : غیرت نبردم بر هیچ زن مثل غیرتی که بر خدیجه بردم با وجود آنکه در وقتی که من بشرف فراش رسول مشرف گشتم ، وی در حیات نبود؛ زیرا که خاتم الانبیاء او را بسیار یاد مینمودگاه بود که گوسپندی میکشت و آنرا قطعه قطعه میساخت وبه نسوانی که دوستان خدیجه بودند میفرستاد و من از غیرت با او میگفتم که گویا هیچ زن غیر از خدیجه نبوده و آن حضرت میفرمود که وی صفات خوب بسیار داشت و فرزندان مرا از وی حاصل شد و نوبتی هاله خواهر خدیجه بر در خانه آمده و بر سبیل استیذان دست بر در زد، پس رسول (ص ) استیذان خدیجه را یاد کرده ، مضطرب و محزون و به روایتی مسرور و فرحناک گشته ، گفت : خدایا این راهاله گردان من غیرت بردم و گفتم چند یاد عجوزه ای ازعجایز قریش کنی که از غایت پیری دندان در دهان وی نمانده بود و عمر خویش گذرانیده و ایزد عز اسمه دیگری بهتر از او به تو ارزانی داشته . آن حضرت در غضب شد،چنانکه موی پیش سر وی در حرکت آمد و فرمود که مثل خدیجه هیچ زنی خداوند تعالی به من نداد، ایمان آورد به من وقتی که همه ٔ مردم کافر بودند و راست گوی داشت مرا وقتی که همه ٔ مردم تکذیب من میکردند و مواسات نمود به مال خود با من وقتی که همه ٔ مردم مرا محروم میداشتند و بخشنده ٔ بی منت مرا از وی فرزندان کرامت کرد.صدیقه (رض ) گوید: با نفس خویش گفتم که دیگر هرگز خدیجه را به بدی یاد نکنم و روایتی آنکه گفت که دیگر هرگز با تو در باب خدیجه عتاب ننمایم و گویند روزی ام زفر که ماشطه ٔ خدیجه بود بنزد حضرت خیرالبریة (ع ) و التحیة آمد آن حضرت او را اعزاز و اکرام نموده ، گفت :این زنی است که در عهد خدیجه به خانه ٔ ما می آمد (و ان حسن العهد من الایمان ) وفات خدیجه (رض ) به روایت اشهر و اصح در ماه مبارک رمضان سال دهم از بعثت به وقوع انجامید و رسول (ص ) بقبرش درآمده : مدفنش مقبره ٔ جحون است و مدت عمر عزیزش بقول مشهور شصت سال بود و به روایتی شصت وپنج سال . واﷲ اعلم بحقیقةالحال . (حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 421 - 423). رجوع به خدیجه شود.
ترجمه مقاله