ترجمه مقاله

طاهر قزوینی

لغت‌نامه دهخدا

طاهرقزوینی . [ هَِ رِ ق َزْ ] (اِخ ) معروف به «کاکاطاهرا» از اوباش ، و باطناً مردی آدمی معاش ، لکن به هجو مایل . طبعش خالی از متانتی ، و اسمش خالی از غرابتی نیست . و لفظ کاکا معلوم نیست که اسم یا لقب یا تخلص باشد. بهر تقدیر این شعر از او دیده و نوشته شد:
وعده ٔ قتلم بفردا آن پری پیکر دهد
بازمیترسم که فردا وعده ٔ دیگر دهد.

(آتشکده ٔ آذر ص 228).


رجوع به ترجمه ٔ تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد برون ج 4 ص 186 شود.
ترجمه مقاله