ترجمه مقاله

طاهر

لغت‌نامه دهخدا

طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بیهقی (شیخ الرئیس ) مؤلف تاریخ بیهق آرد: او از دستگرد ربع کاه بوده است و خواجه عبداﷲ دستجردی از فرزندان او بود و این خواجه عبداﷲ را من دیده ام . مردی با فضل و کفایت بود از ادبای قصبه ، معانی ابیات پرسیدی و اصلاح المنطق بر طرف اللسان داشتی و خواجه طاهربن عبیداﷲ را که جد او بوده خواجه ابومنصور ثعالبی در کتاب تتمةالیتیمه بیارد و استاد یعقوب ذکر و شعر وی در کتاب جونةالند اثبات کند. خواجه طاهر دستجردی گوید احمدبن عثمان الخشنامی را:
یا ابن عثمان یا کریم السجایا
حاطک اﷲ من جمیع البلایا.
انت فی الفضل والبلاغة و الظر
ف و زهر الخصال فقت البرایا
صح لما رایتک الیوم عندی
قولهم ان فی الزوایا خبایا.
و او را اعقاب بود خواجگان با کفایت خواجه سدیدالدین الحسینی که عمل طخارستان داشت ، و خواجه ابوعلی طاهر که عمل نیشابور و بیهق داشت ، توفی سدیدالحسین یوم السبت الثانی عشر من ذی القعدة سنة خمسین و خمسائة بسبزوار، و توفی اخوه مجیرالدین طاهر ابوعلی یوم الاثنین الحادی والعشرین من ذی القعده سنة خمسین و خمسمائة ایضاً تعصبة السبزوار و کانا فی خدمة الامیر الاسفهسالار حسام الدین قزل السطانی رحمة اﷲ علیهم اجمعین . (تاریخ بیهق ص 191). و رجوع به تتمةالیتیمة ج 2 صص 34 - 35 شود.
ترجمه مقاله