ترجمه مقاله

طباطبائی

لغت‌نامه دهخدا

طباطبائی . [ طَ طَ ] (اِخ ) علی بن محمد. صاحب شرح کبیر موسوم به ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل در فقه امامیه . این کتاب در دو جلد با مختصرالنافع ابی قاسم حلی در تهران بطبع رسیده است . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1226). در روضات الجنات آمده : النور الجلی . و الحبر الملی . و المجتهد الاصولی مولانا الاَّقامیر سیدعلی ابن السید محمدعلی ابن السید ابی المعالی الکبیر الطباطبائی النسب الاصفهانی المحتد الکاظمی المولد الحائری المنشاء و المقام اعلی اﷲ مقامه فی دارالسلام . صاحب منتهی المقال بعد از ترجمه و توصیف او به امثال این کلمات گفته است که هو السید الاستاد و الرکن العماد ابن اخت استادنا العلامة، یعنی به المروج البهبهانی اعلی اﷲ فی الدارین مقامه و صهره علی بنته نزد علامه بهبهانی شاگردی کرده و در کنار او پرورش و نشو و نما یافته و ذلک فضل اﷲ یؤتیه من یشاء دام مجده و کبت ضده ، مردی ثقة و دانشمند و بسیار نام آور و فقیهی فاضل و بزرگوار و جلیل القدر و یگانه ٔ روزگار و نیکخوی و سخت بردبار بود. دیرگاهی در مجلس درس او حضور یافتم و روزگاری طفیلی شاگردان او بودم :
فان قال لم یترک مقالا لقائل
و ان صال لم یدع نصالا لصائل
او را مد فی بقائه مصنفات فائقة و مؤلفات رائقه است . از آنجمله است : شرح بر مفاتیح که کتاب الصلوة آن از مسوده به مبیضه نقل شده و مورد استفاده است و آن مجلدی بزرگ است و جمیع اقوال فقها را در آن گرد آورده است . دیگر شرح بر نافع است که آن را ریاض المسائل فی بیان احکام الشرع بالدلائل نام نهاده است . این کتاب در نهایت جودت تألیف گردیده و پیش از آن کتابی بدین تمامیت تألیف نشده است . مؤلف آنچه از دلائل و اقوال در دسترس خود داشته در آن شرح گرد آورده ، بنحوی که این منظور برای دیگران دشوار بلکه محال بوده است .دیگر از تألیفات او رساله ای است در تثلیث تسبیحات اربع در دو رکعت اخیر نمازهای چهار رکعتی و کیفیت ترتیب نماز میت که برخی از اجلای نجف از هر دو مسئله ازاستاد پرسش کرده بودند و او دام ظله در این رساله به جواب مبادرت ورزیده است . یک نسخه از این رساله که بخط شریف مؤلف نبشته شده در کتابخانه ٔ من موجود است ، دیگر رساله ای است مختصر در اصول پنجگانه ٔ شریعت اسلام که آن نیز نیکو رساله ای است . دیگر رساله ای فی الاجماع و الاستصحاب . دیگر دومین شرح بر مختصرالنافع است که ریاض المسائل را مختصر کرده و شرحی بس نیکو و دقیق است . در عبادات مسلک احتیاط پیموده تا نفع آن عام وخاص و مبتدی و منتهی و فقیه و مُقلد را در زمان حیات و پس از وفات مؤلف یکسان باشد. دیگر رسالةٌ فی تحقیق حجیة مفهوم الموافقة. دیگر رسالةٌ فی جواز الاکتفاء بضربة واحدة فی التیمم مطلقا. دیگر رسالةٌ فی اختصاص الخطاب الشفاهی بالحاضر فی مجلس الخطاب کما هو عندالشیعة. دیگر رسالةٌ فی تحقیق ان منجزات المریض تحسب من الثلث ام من اصل الترکة. دیگر رسالةٌ فی تحقیق حکم الاستظهار للحائض اذا تجاوز دمها عن العشرة. دیگررساله ٔ اصول پنجگانه ٔ شریعت اسلام که بفارسی تألیف فرموده و بعربی نقل و ترجمه کرده . دیگر رسالةٌ فی بیان ان الکفار مکلفون بالفروع عند الشیعه بل و غیرهم الا الحنفیة. دیگر رسالةٌ فی اصالة برائة ذمةالزوج عن المهر. و ان علی الزوجة اثبات اشتغال ذمته به . دیگر رسالةٌ فی حجیة الشهرة و فاقاً للشهید رحمه اﷲ. دیگر رسالةٌ فی حلیةالنظر الی الاجنبیة فی الجملة. و اباحةسماع صوتها کذلک . دیگر حاشیه ای بر کتاب معالم الاصول که در اوان کودکی قبل از بلوغ و هنگام مباحثه در آن کتاب در حواشی معالم نوشت . و آن کتاب مدوّن نشده است . دیگر حواشی متفرقه ای است که بر کتاب مدارک نوشته .دیگر حواشی متفرقه ای است که بر کتاب حدائق الناضرة تألیف شیخ ما یوسف رحمه ُاﷲ نوشته . دیگر جزئی چند است که بر مبادی الاصول تألیف الامام العلامه نوشته و ناتمام است . و غیر کتب و رسالات مذکوره حواشی و رسائل دیگر و اَجوِبه ٔ مسائل نیز فراهم آورده است . ولادت او درمشهد کاظمین ، علی مشرفیه صلوات الخافقین ، در اشرف روزها که دوازدهم ماه ربیعالاول (ماه ولادت اشرف الانام ، علیه و آله فضل التحیه والسلام ) بود، بسال 1161 هَ . ق . بوده است . در آغاز تحصیل نزد فرزند علامه ، ادام اﷲ ایامهما و ایامه ، به فراگرفتن علم مشغول گردید، استاد او را با عده ای از شاگردان که در سن بزرگتر و زودتر از او شروع به درس کرده بودند شریک ساخت و چند روزی نگذشت که او بر همگان تفوق یافت و پیشی جست . پس ازاندک مدتی ترقی کرد و نزد خال خود استاد علامه مشغول تحصیل شد و پس از اندک مدتی شروع بتصنیف و تدریس و تألیف کرد جد اعلای او سیدابوالمعالی داماد مولاناالمقدس ملا صالح مازندرانی بود و سه فرزند ذکور از او باقی ماند که عبارت بودند: از سیدابوطالب و سیدعلی و سیدابوالمعالی ، و این آخرین فرزند از دو دیگر کوچکتر بود. چند فرزند اناث نیز از او بر جای ماند یکی از دختران زوجه ٔ مولی محمدرفیع گیلانی مقیم مشهد رضوی بودحیاً و میتا. (انتهی کلام صاحب المنتهی ) محدث نیشابوری نیز باآنکه در ظاهر نسبت به صاحب ترجمه عناد میورزید نام او را در رجال خود آورده و گوید: علی بن ابی المعالی الحسنی الحسینی الطباطبائی الحائری مولداً و منشاً، در فقه و اصول استاد و مجتهد صرف بود و همواره سلک احتیاط مرعی داشتی ، معاصر ما بود. او راست : شرح کبیر و صغیر بر مختصر الشرایع، ملخص المهذب البارع و شرح اللمعة و مختصرالحدائق - انتهی . بعضی گویند شرح کبیر مأخوذ از دو کتاب آخرین و از کشف اللثام فاضل هندی و از شرح مفاتیح تألیف خال وی مروّج بهبهانی است .
معروف است که صاحب ترجمه مکرر میگفت من در شرح کبیر نظر نشر و تدوین نداشتم ، بلکه منظورم از آن مشق و تمرین بوده است . فرفعه اﷲتعالی الی ما رفع و نفع به احسن ما به ینتفع. و نیزگویند باآنکه طباطبائی اصولی بود، معهذا کتابش در فقه شهرت یافت ، بخلاف صاحب کتاب قوانین الاصول که او فقیه بود و کتابش در اصول شهرت یافت . بین صاحب ترجمه وصاحب قوانین در ظاهر صفائی نبود، با یکدیگر اتحاد مشرب هم نداشتند و جز در مسافرت زیارت اماکن مقدسه ، با هم مراوده هم نمیکردند. سید رحمه اﷲ را در علم مناظره و جدل نیروئی عجیب بود، برخلاف میرزا که از مقاومت و پایداری در میدان نظر عجز داشت . اتفاقاً هنگامی که در حائر مطهر یکدیگر را دیدار کردند راجع به پاره ای مسائل اصول بین آنان گفتگوئی رخ داد، همین که سید استدعای میرزا را در مباحثه شنید، به دو زانوی خود برخاست و به میرزا گفت : منظور خویش بازگوی تا من نیز پاسخ دهم و این سخن را به آهنگی آشکار گفت . میرزا به آوازی نرم گفت : بنویس آنچه مینویسی و بدین دو کلمه مجلس مباحثه بین آنان خاتمه یافت و مجلس به پایان آمد والعهدة علی الراوی . و نیز نقل کرده اند که صاحب ترجمه از فرط اعتماد بر فضل و منزلت صاحب حدائق و از بیم آنکه مبادا خال او مولانا العلامة بر حال وی آگاه شود، شبانه بمنزل صاحب حدائق میرفت و از محضرش استفاده میکرد. طباطبائی جمیع مجلدات کتاب حدائق را به خط شریف خویش استنساخ کرده بود. والد من اعلی اﷲ مقامه برای من نقل کرد که وقتی در ایام تشرف بزیارت عتبات به مطالعه ٔ کتاب حدائق نیازمند شد، از صاحب ترجمه آن کتاب را طلبید و او بدون دریغ اندرون خانه شد و جمیعمجلدات حدائق را بیرون آورد و تسلیم والد کرد و تا روزی که والد از عتبات خارج شد، این نسخه نزد او بود. وفات صاحب ترجمه در سال 1231 هَ . ق . اتفاق افتاد،جسد او را در رواق شرقی ضریح مقدس نزدیک قبر خالش علامه مدفون ساختند. فرزند او مرحوم آقا سیدمحمد در حین وفات پدرش در اصفهان اقامت داشت ، چون خبر مرگ پدر بشنید مراسم سوگواری در آنجا برپای داشت ، چندین روز در مجلس بنشست و مردم گروه گروه من کل فج عمیق به رسم تسلیت دادن نزد او میشدند. سپس بعد از مدت کمی رهسپار موطن اصلی خویش گردید و در تمامی شئون جانشین پدربود، تا هنگامی که در رکاب فتحعلی شاه برای دفاع با روسیه عزیمت کرد. وفات او هم در همان سفر در شهر قزوین اتفاق افتاد (چنانکه تفصیل این واقعه در ترجمه ٔ احوال او بیاید) صاحب ترجمه را جز از خال وی که استادش نیز بود، از دیگری روایتی نیست . ولی رواة او بسیارند و شرف شاگردی او را گروهی بیشمار دریافتند. از آن جمله است شیخ و سید و رأس و رئیس و هم نام ما، الامام العلامة اعلی اﷲ مقامه . دیگری صنوه و شقیقه و خدنه وصدیقه المحقق المدقق صاحب الاشارات اسکنه اﷲ بحبوحة الجنات . دیگری فاضل متبحرالحاج ملا جعفر الاسترابادی وکذلک الاخوان الفاضلان الکاملان الفقیهان الباذلان الحاج مولانا محمدتقی و الحاج مولانا محمدصالح البرقانیان القزوینیان المعاصران المتوفیان بالشهادة و حتف الانف مع رعایةالترتیب فی اللف و النشر فی حدود السبعین و المأتین بعدالالف بفاصلة غیرکثیرة. اعنی صاحبی المجالس و مخزن البکاء، فی الموعظة و مقاتل الشهداء و کتب کثیرة فی الفقه و الاصول مثل شرحیهما الکبیرین المعروفین فی البلاد علی الشرایع و الارشاد، و غیر ذلک من المصنفات الجیاد. دیگر مولی محمد شریف اصولی آملی که در ذیل ترجمه ٔ شاگردش سیدمحمد ابراهیم موسوی قزوینی ذکری از او شد دیگر شیخ عارف مشهور احمدبن زین الدین الاحسائی و شیخ فقیه مبرور خلف بن عسکر الکربلائی دیگر دو فرزند صالح و فاضل و فقیه و رشید او آقا سیدمحمد و آقا سیدمهدی دیگر جد امجد ما سیدابوالقاسم بن السید المحقق ، الفقیه الاوحد حسین بن السید ابوالقاسم جعفر الموسوی الخونساری و اجازتی را که صاحب ترجمه بجد ما داده و در پشت کتاب شرح صغیر تألیف خویش ثبت کرده بودمن خود دیدم . و من نیز از والدم روایت دارم که او هم از جد مبرور روایت میکند باسناد مزبور. والحمدللّه علی فضله الموفور و فیضه المیسور. دیگر شیخ ابوعلی رجالی صاحب کتاب منتهی المقال فی علم الرجال . که نام او محمدبن اسماعیل است . و از اتفاقات عجیبه آن است که چون وهابیان در سال 1215 هَ . ق . در کربلا بقتل عام و دیگر شنایع اعمال دست یازیدند، آهنگ قتل صاحب ترجمه و عیال و غارت اسباب و اموال او نیز کردند و بخانه ٔ او هجوم بردند. صاحب ترجمه پیش از وقت ، خانواده و اموال خود را بجائی ایمن بفرستاد و خود با کودکی شیرخوار که او را همراه نبرده بودند در خانه باقی ماند،طفل را به دوش گرفت و بزاویه ای از بناهای فوقانی خانه که انبار هیمه و جز آن بود بالا برد. وهابیان واردخانه ٔ او شدند و حجرات خانه را جستجو کردند، صاحبخانه را نیافتند، از شش جهت فریادشان بلند شد که میرعلی کجاست چون اثری از او نیافتند، آهنگ عمارت فوقانی کردند. در آن حال صاحب ترجمه کودک را بر سینه چسباندو متوکلاً علی اﷲ در زیر سبد بزرگی که از ضروریات خانه بشمار میرفت خویشتن و کودک را پنهان ساخت . وهابیان در قسمت فوقانی هم جز مقداری هیمه چیزی نیافتند و گوئی حق تعالی بینائی از دیده ٔ آنان زایل ساخته بود که سید را ندیدند. گمان بردند که سید در زیر هیمه و تخته های چوب خود را پنهان ساخته ، بقصد تفتیش یکایک هیمه ها و تخته ها را از جای برداشته ، روی سبد نهادند تا همگی هیمه ها روی سبد جای گیر گردید. و بئس الذین کفروا من دینهم فانقلبوا خائبین و خاسرین . و سید مرحوم سالماً شاکراً لنعمةاﷲ بیرون آمد. (روضات الجنات ص 414به بعد). و نیز رجوع به الاعلام زرکلی ج 2 ص 699 شود.
ترجمه مقاله