ترجمه مقاله

طباهجة

لغت‌نامه دهخدا

طباهجة. [ طَ هَِ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب تباهه . (منتهی الارب ). معرب تباهجه است . (آنندراج ) (مهذب الاسماء). گوشت کفانیده فربهی گوشت ظاهر کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شریح . شریحة: شرح تنک کردن گوشت باشد و طباهجه را شریح و شریحه خوانند. (تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 5 ص 550 سطر 2 از سورةالانشراح ). تباهه (دهار). تواهه . کباب . (مهذب الاسماء) (تاج العروس ). گوشت خردکرده که در روغنی از روغنها سرخ کنند. گوشتابه ای که گوشت آن در روغن های خوشبوی سرخ کنند.آبگوشتی که از گوشتها بریان گیرند و با روغن های خوشبو معطر سازند. گوشت بریان که فارسی کباب نامند و آنرا طباهج نیز خوانند. و نیز شامی کباب را گویند. یعنی گوشت کوفته ٔ با پیاز که در روغن کنجد سرخ کنند. || خاگینه . (دهار) (برهان ). طعامی که از گوشت و تخم مرغ سازند. خایگینه . (زمخشری ). ج ، طباهجات .
ترجمه مقاله