ترجمه مقاله

طرایق

لغت‌نامه دهخدا

طرایق . [ طَ ی ِ ] (ع اِ) طرائق . ج ِ طریقة. راهها. یقال : هذا طریقة قومهم و طرائق قومهم . (منتهی الارب ) : چه تنفیذ شرایع دین و اظهار طرایق ... بی سیاست پادشاه دیندار صورت نبندد. (کلیله و دمنه ). || هؤلاء طرائق ُ قومهم ، للرجال الاشراف . (تاج العروس ). || قوله تعالی : کنا طرائق قدداً؛ ای فرقاً مختلفةٌ اهوائنا (منتهی الارب )؛ ای اهواء مختلفة، و فرقاً شتی : ما بر هوای مختلف بوده ایم و بر راههای پراکنده ، بهری مؤمن و بهری کافر، بهری منافق . (قرآن 11/72، از تفسیر ابوالفتوح رازی ). || (ص ) ثوب طرائق ؛ جامه ٔ کهنه . (منتهی الارب ). || (اِ) طرائق البیض ؛ خطوطه التی تسمی الحبک . (تاج العروس ).
ترجمه مقاله