طرح افکندن
لغتنامه دهخدا
طرح افکندن . [ طَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی افکندن . بنیاد نهادن :
پادشاهی که طرح ظلم افکند
پای دیوار ملک خویش بکند.
- طرح عمارت افکندن ؛ بنیان نهادن بنا.
و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 239 شود.
پادشاهی که طرح ظلم افکند
پای دیوار ملک خویش بکند.
سعدی .
- طرح عمارت افکندن ؛ بنیان نهادن بنا.
و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 239 شود.