ترجمه مقاله

طرخون

لغت‌نامه دهخدا

طرخون . [ طَ ] (اِخ )لقب عام ملوک سمرقند. (الاَّثار الباقیه چ اروپا ص 101). نام ملک سغد. رجوع به طرخان شود : و از آنجا ما را نامه ای نوشتند، به ملک طرخون . (مجمل التواریخ والقصص ص 490). در ماوراءالنهر... هر خاندانی لقبی و عنوان سلطنتی داشته که تمام افراد آن خاندان بدان مشهور بوده اند چنانکه پادشاهان کش «بندون » و پادشاهان فرغانه «اخشید» و... پادشاهان سمرقند «طرخون » و... نامیده میشدند . (از احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 176). نام ملک سغد. صاحب تاریخ بخارا آرد (ص 52، 57): و این حیان مردی بزرگ بود و باقدر، به خراسان رفت و میان قتیبةبن مسلم و طرخون ملک سغد بوقتی که قتیبه کافران را بدر بخارا در میان گرفته بود صلح انداخت . و رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 86 و ص 242 و 250 و 251 و 262 و 267 شود.
ترجمه مقاله