ترجمه مقاله

طرطری هندی

لغت‌نامه دهخدا

طرطری هندی . [ طَ طَ ی ِ هَِ ] (اِخ ) هدایت آرد: از حکما و بلغای هندوستان است . تقی اوحدی نوشته که در مجموعه ای شش هفت قصیده ٔ نیکو به اسم او دیده ام . بهر حال از او میباشد:
هست گوئی عارض آن ترک زیبا آفتاب
گر بود ممکن که دارد برج دیبا آفتاب
وصل او خواهد ز ایزد مهر او ورزد بجان
هرکه را باید رونده سرو و گویا آفتاب
نیست با سیمین سرین و لاله گون رخسار سرو
نیست با زلف سیاه و چشم شهلا آفتاب
دوش نزدیک من آمد آفتاب نیکوان
چون برون زدموکب از میدان مینا آفتاب
در صفات آفتاب و آسمان ماندم عجب
چون برآمد ناگهان از روی دریا آفتاب
گفتی از روی مَثل بود این جهان موسی و بود
آستینش آسمان و دست بیضا آفتاب
روشن و تابان ز دریا روی بر بالا نهاد
رای شاهنشاه عادل بود مانا آفتاب
شاه رکن الدین که دولت را مهیا دارد او
همچو باغ نوبهاری را مهنا آفتاب
آنچنان کو هست بر مردم توانا روز جنگ
نیست گاه نور بر انجم توانا آفتاب
رزمگاه از خون بدخواهان کند گاه خزان
همچو در اردیبهشت از لاله صحرا آفتاب
با بد و با نیک یکسان است جود او مدام
نور یکسان افکند بر خار و خرما آفتاب
آفتاب اعداش را از نور دارد بی نصیب
هست بر اعدای شه گوئی که اعدا آفتاب .
و له ایضاً:
رخ و بر و لب آن دلفریب تازه نگار
یکی گل است و دویم سوسن و سیم گلنار
لبش به بوسه و زلفش به مهر و چشم به عهد
یکی بخیل و دویم جابر و سیم قهار
ز گور و آهوی و کبک دری ستد گوئی
یکی سرین و دویم دیده و سیم رفتار
ترا چو چشمه ٔ حیوان و لاله و شکر است
یکی دهان و دویم چهره و سیم گفتار
به دیده و دل وجان از تو من خریدارم
یکی کنار و دویم بوسه و سیم دیدار.

(مجمعالفصحا ج 1 ص 327).


ترجمه مقاله