ترجمه مقاله

طرق

لغت‌نامه دهخدا

طرق . [ طَ ] (ع مص ) زدن . || زدن به مطرقه . کوفتن . || فال سنگک زدن کاهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سنگ فال زدن . سنگ زدن کاهن . (زوزنی ). و اصله الضرب ، و منه سمیت المطرقة. (زوزنی ) : الطرق و الطیرة و العیافة من الجبت ؛ سنگک زدن و تشأم کردن به چیز و زجر مرغ ازجمله ٔ جبت است . (تفسیر ابوالفتوح رازی ). || برکندن موی . || بول انداختن ستور در آب ایستاده . || فرودآمدن غم کسی را به شب . || (اِ) پشم . || (مص ) پشم زدن به چوب جهت واخیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دو معنی اخیر را صاحب تاج العروس بدین سیاق آورده : و الطرق ؛ نتف الصوف او الشعر، او ضربه بالقضیب لینتفش . از این رو از لفظ طرق در تاج العروس استنباط معنی مطلق پشم نمیشود. پنبه و پشم به چوب زدن تا واخیده گردد. (زوزنی ). به چوب زدن پشم . (دهار). || آمیختن جادوگر پنبه را با پشم وقت جادوگری . || برجستن گشن بر ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گشنی کردن شتر. (زوزنی ). || به شب آمدن کسی را. طروق مثله فیهما. || سست عقل شدن . یقال : طُرِق َ الرجل مجهولاً. || (اِمص ) سستی عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) آب گشن اشتر.(مهذب الاسماء). ماءالفحل . (تاج العروس ). آب منی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گشن . سمی بالمصدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || هر آواز یانغمه ٔ رباب و مانند آن طرقهای جداگانه است . یقال : تضرب هذه الجاریة لک هکذا طرقاً. || خرمابن . لغت طائی است . || یک بار. یقال : اختضبت المراءة طرقاً، او طرقین ، و طرقةً او طرقتین ؛ ای مرةً، او مرتین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و یُضَمّان . (منتهی الارب ). || دام و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و یُکْسَر. (منتهی الارب ). || طرق آب شور. || آب باران و جز آن که در وی شتران کمیز انداخته باشند، و منه قول ابراهیم : الوضوء بالطرق احب الی ّ من التیمم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب ستوردررفته و میزک کرده . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله