ترجمه مقاله

طغاجار

لغت‌نامه دهخدا

طغاجار. [ طُ ] (اِخ ) (امیر...) یکی از امرای مغول که از سال 678 تا 694 هَ . ق . پیوسته مرجع مهام امور بود. وی مردی ناسپاس بود وپیوسته با اولیاء نعمت خود خیانت میورزید و با دشمنان آنها سازش میکرد و بسا که بر اثر سازش با دشمنان اولیاء نعم خویش آنان را فانی و معدوم میساخت . در 678 از جانب آباقا مأموریت یافت که با سیدعمادالدین به شیراز رفته به حساب عمال سوغنجاق رسیده مالی را که سیدعمادالدین بر عهده گرفته بود وصول کند. طغاجار ونایب او صدرالدین احمد خالدی زنجانی به همراهی سیدعمادالدین به شیراز آمدند و به کشیدن حساب عمال فارس مخصوصاً نظام الدین پرداختند و در نتیجه ٔ انواع سختگیریها مالی فراوان گرد آوردند و چون خبر مرگ آباقا و جلوس سلطان احمد رسید، طغاجار و سیدعمادالدین وجوه حاصله را برداشته به اردو شتافتند. شهاب الدین عبداﷲ وصاف الحضرة مؤلف تاریخ وصاف ، یکی از خواص خواجه صدرالدین احمد خالدی زنجانی نایب طغاجار در فارس بشمار میرفت و وی را در حق این خواجه که به وزارت کیخاتون هم رسید اشعار و مدایح بسیار است . (تاریخ مغول اقبال ص 393 و 487). در 681 هنگامی که فیمابین ارغون و سلطان احمد تکودار تولید اختلاف شد، ارغون جماعتی از قراولان مغولی آباقا را تحت امر خود آورد و طغاجار را به فرماندهی آنان برگماشت . (تاریخ مغول اقبال ص 225). در این مورد صاحب حبیب السیر گوید: ارغون پسر آباقا طغاجار نویان را منظور نظر عاطفت تربیت گردانید و لشکر فراوتاس را که بی باکترین اقوام مغول بودند تابین او کرد. (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 41). در 682 سلطان احمد امر داد که عساکر مقیم حدود دیاربکر سران سپاهی ارغون را که در حوالی بغداد مقیمند دستگیر ساخته و ایشان را که امیر طغاجار نیز از آن جمله بود در بند آهنین مقید کردند. بعد از قتل سلطان احمد خواتین و شاهزادگان و امرای مغول مخصوصاً اولجای خاتون و طغاجار وبوقا شاهزاده ٔ ارغون بن اباقا را در 17 جمادی الاولی سال 683 در آبشور محال هشترود تبریز به ایلخانی برداشتند. در این اثنا ارغون را مرضی عارض شد که به همان مرض وفات یافت . سعدالدوله دانست که اگر ارغون از بین برود مدافعی نخواهد داشت ، به احضار غازان از خراسان فرمان داد. امراء مخالف سعدالدوله نیز در خانه ٔ طغاجار مجلسی تشکیل داده متفقاً تصمیم گرفته و رأی دادند که جمیع فتنه جویان را بکشند و به همین نیت آن جمعرا کشتند و سعدالدوله را نیز در سلخ صفر 690 در خانه ٔ طغاجار به قتل رسانیدند. بعد از فوت ارغون اکثر امرا کیخاتو را ایلخان کردند ولی طغاجار و سایر امراءدر صدد بودند که بایدو بدین سمت انتخاب شود. کیخاتودر چهارم رمضان 690 برای نشاندن فتنه ٔ ترکمانان و یونانیان بر علیه لشکریان مغول به روم رفت ، و پس از ده ماه با فتح و پیروزی بازگشت و امیر اق بوقا را امیرالامرائی داد و امر کرد سنکتور و طغاجار تحت فرمان اوباشند. در 693 که به امر کیخاتو معامله با زر و سیم ممنوع و بجای آن چاو معمول گردید طغاجار مأموریت یافت که به تبریز رفته چاو را در آن شهر رواج دهد. کیخاتو در دوره ٔ سلطنت کوتاه خود بر اثر تعرض به عرض وناموس مردم همه را از خود رنجانده بود، از طرف دیگرشبی در حال مستی بر بایدو بتندی خشم راند، بایدو هرچند در ظاهر اظهار کدورت و دلتنگی نکرد، ولی در باطن با امراء هم عهد شد که سال دیگر که به اردوی ایلخان می آید به دستیاری امرا کار کیخاتو را بسازد. کیخاتو از این تصمیم مطلع و اغلب امرا را دستگیر و رأی به قتل آنها داد ولی طغاجار که باطناً با همان امرا هم قول شده بود کیخاتو را از قتل آنان منصرف و راضی ساخت که آنها را به زندان بفرستد و قرار شد که کیخاتو بایدو را احضار کند و با حضور او پس از تحقیق بدخواهان را به یاسا رساند. طغاجار که خود مأمور محافظ امراء زندانی بود پنهانی رسولی نزد بایدو فرستاد که با قشون خویش بطرف اردو حرکت کند تا پس از ورود او به اتفاق امراء محبوس یکجا کار کیخاتو را انجام دهد. چون خبر حرکت بایدو به کیخاتو رسید لشکری به تعداد 25 هزار تن فراهم آورد، پنجهزار تن از آنان را برسم مقدمةالجیش از راه همدان و بیستهزار تن دیگر به سرداری اقبوقا و طغاجار در عقب آن عده فرستاد و ایلخان خود درسوم جمادی الاولی سال 694 از آلاتاغ به تبریز آمد. مقدمةالجیش لشکریان ایلخان با قشون بایدو جنگیدند و مقداری از ایشان را کشته ، در انتظار کمک توقف کردند، اما لشکریان طغاجار علم طغیان برافراشته و طغاجار هم علناً خود را حامی بایدو خواند و از امر آقبوقا سر پیچید، لشکریان آقبوقا هم جانب او را گرفتند و آقبوقا با چند تن از موافقان پیش ایلخان گریخت . چون این خبرمنتشر شد، لشکریان از دور کیخاتو متفرق و امرای محبوس به امر طغاجار آزاد گشتند و کیخاتو به موغان گریخت و در آنجا به دست امرای یاغی گرفتار و روز پنجشنبه ششم جمادی الاولی سال 694 به قتل رسید. بعد از قتل کیخاتو، امیر طغاجار و امرای دیگر بایدو را به ایلخانی برگزیدند، امیر طغاجار به سمت امیرالامرائی و تعهد امور لشکری برقرار شد و بعلاوه بایدو خواست مانند عهد آباقا هر یک از ممالک را به امیری و شاهزاده ای بسپارد، از آن جمله بلاد روم را هم به طغاجار سپرد. غازان خان که در خراسان بود چون خبر قتل کیخاتو بشنید و اوضاع کشور بایدو را پریشان دید، به اندیشه ٔ مصاف با بایدو افتاد و از جانب خراسان به دامغان حرکت کرد. بایدو در هشترود تبریز خبر حرکت غازان را شنید، چاره جزآن ندید که طغاجار را با عده ای دیگر از امرا با اردو برای جلوگیری غازان بفرستد. اردوی طرفین پنجشنبه ٔ پنجم رجب سال 694 در نواحی قربان شیره نزدیکی رودخانه ٔ شیرگیران (در سرچشمه ٔ رود قزل اوزن جزء ولایت مراغه )با یکدیگر مقابله کردند، چون بایدو آثار شکست در جبهه ٔ سران سپاه خود دید برای صلح حاضر شد، غازان پیشنهاد او را پذیرفت ... در آن هنگام که غازان با بایدو شرایط صلح را تنظیم کرد بدون اجازه ٔ بایدو بازگشت و امیر نوروز را از جانب خود با جمعی دیگر از سران سپاه جهت دریافت فرمان حکومت عراق و فارس (از جمله شرایط صلح ) در اردوی بایدو گذاشت . امیر نوروز و امرای دیگر غازانی با امیر طغاجار که امتحانات بسیار بد از بدعهدی خود نسبت به مخدومین خویش داده بود در خفیه بایکدیگر ساختند که بساط سلطنت بایدو را برچینند و به خدمتگذاری غازان و رساندن او به سلطنت کمر همت ببندند. طغاجار به آسانی این تکلیف بپذیرفت . امیر نوروز که بر حسب امر بایدو جرات بازگشت نزد غازان را نداشت نزد بایدو قسم یاد کرد که اگر ایلخان او را رخصت مراجعت دهد غازان را دست بسته به خدمت او بیاورد. بایدوپذیرفت و امیر نوروز نجات یافته ، بسرعت خود را نزد غازان و شرح واقعه و مواضعه ٔ خود را با طغاجار به اطلاع او رسانید. در اواخر سال 694 غازان اطلاع یافت که مأمورین فارس با وجود حکم بایدو از پرداخت عایدات به نمایندگان او سر پیچیده اند. این واقعه غضب او را تحریک کرد و تصمیم گرفت که به آذربایجان یورش برد. دراین اثنا خواجه صدرالدین زنجانی هم که بایدو او را از صدارت خلع و مقام او را به خواجه جمال الدین دستجردانی داده و به نیابت طغاجار مأمور بلاد روم کرده بود از این پیش آمد خشمناک و پیوسته مترصد انتقام بود، چون احوال ایلخان را مختل و دل مخدوم خود طغاجار را به غازان متمایل دید با طغاجار برای مساعدت با غازان دست یکی کرد، محرمانه به غازان پیغام فرستاد که اگرغازان به آذربایجان حرکت کند غالب امرای مقتدر جانب او را خواهند گرفت و کار بایدو را یک طرفی خواهند ساخت و خود نیز در هفتم شوال 694 در گیلان به اردوی غازان پیوست و پس از آنکه غازان به او وعده ٔ صدارت داد امیر نوروز را با عده ای سپاهی برداشته بعنوان مقدمه ٔقشون غازانی در جمعه 15 شوال عازم آذربایجان شدند، و غازان نیز در عقب ایشان حرکت کرد. با رسیدن امیر نوروز طغاجار و باقی امرای بایدو که باطناً به غازان گرویده بودند از ایلخان رو گرداندند. بایدو چون از این واقعه خبر یافت از کنار قزل اوزن که محل اردوی او بود به اوجان و مرند و از آنجا بطرف گرجستان گریخت ولی امیر نوروز سرعت به خرج داد بایدو را نزدیکی نخجوان گرفت و او را پیش غازان که در آن ایام در اوجان بود برد و غازان بایدو را در 23 ذی القعده ٔ سال 694 به قتل رسانید. غازان در آغاز سلطنت خود به قراباغ (اران ) رفت و در آنجا قوریلتائی تشکیل داد و رسماً به سلطنت جلوس کرد و در همین قوریلتای در مناصب امرا تغییراتی داده از آن جمله کمی بعد طغاجار نویان را هم برای دور داشتن از اردو و جلوگیری از دخالتهای احتمالی او به سرداری اردوی مقیم بلاد روم فرستاد و چندی بعد یک نفر ایلچی بدنبال او فرستاد و امر داد او را کشتند. رجوع به فهرست حبیب السیر چ خیام و ترجمه ٔ تاریخ ادبیات ایران براون ج 3 ص 41 و تاریخ مغول اقبال ص 225، 228، 230، 237، 243، 245، 246، 249، 250، 251، 252، 254، 255، 257، 261 و فهرست تاریخ گزیده شود.
ترجمه مقاله